به یاد روزی که تو غوص زدن در دریا را تجربه کردی و لحظه لحظه هایش را برایم توصیف ...
بعضی ها قدرت در خلوت بودن و تنها نشستن در وجود شان آنها نه تنها ضعیف بلکه قوی تر قوی تر می کند 
آدمی گاهی نیاز دارد با خودش باشد و در وجود خودش غوصی عمیق را تجربه کند 
غواصی تو روح خودمون ی صفایی داره که نگو و نپرس 
نمی دونم کدومتون تا حالا غواصی کردید ؟
غواصی که می ری پیچ بالا و پایین رفتنت با خودته تا زمانی که کپسول هوات تموم بشه 

هیچی نمی شنوی ، جز صدای حباب هوایی که نشون می ده داری نفس می کشی 
هم چیزهای زشت می بینی 
هم چیزهای قشنگ 
واسه خودت معلقی اون پایین 
گاهی اگه غواص قویی نباشی ، چنان درگیر امواج اون پایین می شی که فکر می کنی حالا می ری وسط خلیج 
نمی تونی حرف بزنی با غواص همراهت 
باید ایماء و اشاره ها را بلد باشی و گرنه بیچاره ای 
اون پایین که هستی باید مواظب مرجان ها باشی ، مواظب باشی فین های پاهات مرجانی را نشکنه ، باید احترام بذاری به چیزهای قشنگی که اون پایین می بینی ، صدف ها اون جا زنده اند ...ی وقت هوس نکنی یادگاری برداری اون صدف های زنده را ....
بعد که اومدی بالا ، کلی حال کردی 
ی دست مریزاد به خودت می گی که حداقل جرات کردی ، ی کوچولو ی دنیای متفاوت را بشناسی و ی صفایی به جسم و روحت بدی 
غوص زدن تو روح خودمون هم ی هم چین حسی داره 
با این تفاوت که دیگه غواص همراه نداری 
غواص قویی نباشی ، افسرده می شی ، نمی تونی خودت را از عمق بیرون بکشی و به سطح برسونی ، می ری جایی که دیگه خودت را نمی شناسی
اونجا خودتی و خودت 
می ری ساکت و آروم ، کپسول امید را می بندی پشتت و می گی بذار ببینم آخه چه خبره 
این دنیای تنهای پر هیاهو 
ساکت و آروم می شی تا فقط صدای حباب بشنوی 
دلت نمی خواد حرف بزنی 
دلت نمی خواد چیزی بشنوی 
می ری و ی دو دو تا چهار تایی با خودت می کنی 
می بینی دست مریزاد ، دوباره ی دنیای ناشناخته دیگه را شناختی 

ی چیزایی می بینی که اذیتت می کنه ی چیزایی می بینی که به خودت ایولا می گی 
می بینی 
درد بوده 
رنج بوده 
اشک بوده و و و و و و 
بعد ی چرخی می زنی می بینی بعد همه ی این ها ی تپه ی مرجانی قشنگ که پره از ماهی های رنگارنگی که هر کدوم نشونه ای از امید از عشق از مهر از دوست داشتن از تلاش از تکاپو از آینده یی سازنده و ....هستش 
که اگه نخوای از این تپه های مرجانی زیبای اعماق روحت در برابر خیلی حوادث حفاظت نکنی بعد از گذشت زمان فقط ی مشت شن و ماسه می بینی که دیگه اثری از ماهی های رقصان و رنگارنگ لا بلای مرجان ها هم دیده نمی شه 
راستی هوس نکنی از دنیای روحت یادگاری برداری یا یادگاری بذاری ، همون خاطرات ذهنت کافیه !!!!!!!!!!!!
راستی سعی کن جاهایی را که خیلی دوست داری ی منطقه ی حفاظت شده اعلام کنی 
تا اهریمنی بهت هجوم نیاره و جرات نداره پاشو از گلیمش دراز تر کنه ....
چه دنیای قشنگی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(غوص زدن در روح افسردگی نیست ...فقط گاهی دستهای آدم هایی که ساکتند و گاهی گریه می کنند تو دستتون بگیرید ...شاید اون موقع کمی از حسشون را بفهمید
)