مدتها بود به نگارش لحظاتی که مدام در ذهنم می گشت مشغول بودم

به امید روزی که کتابچه ی نامه های من به تو تنها برای تو « تویی که همراه و دوست واقعی من بودی «به انتشار در آید

اما امروز آخرین نامه ی سال 95 خود را با شادباش پایانی شیرین برای سال 95 و شروعی شیرین تر برای سالی که در پیش رو داری آغاز می کنم

شاید هر کس دیگری به جای من بود هم اکنون تو را و یاد تو را در اعماق خاطراتش مدفون می کرد

اما من بعد از گذشت 40 سال از لحظاتی که خداوند برایم مقدر کرده است با بودنت جور دیگری تمرین بودن کرده ام و با نبودنت شادی های کوچکم را به سخره نگرفته ام و درسهایت را مرور کردم

دوست خوبم

از اینکه هر لحظه در تلاش بودی شادی هایم را هر چند کوچک هر چند بزرگ غنیمت بشمارم همان طور که غم هایم را نباید جدی بگیرم سپاسگزارم

بودنت را غنیمت می شمارم و نبودنت را در پشت پرده ی شادی های کوچکم پنهان

هر جا باشی عزیزی